روز صفر طولانی
روز صفرم چه طولانی شد!!!
خدایا اگر کمک نکنی همه مثبتهایی که جمع کرده ام به چشم بر هم زدنی به صفر و زیر صفر می رسند . در این روزها ساعتها و لحظه هایی بوده که به زیر صفر سقوط کرده ام. حالا همه تلاشم این است که تعداد این سقوط آزادهای بی هوا را کم کنم. آنقدر کم که از بین برود.
باورم نمی شود توی این چند روز این همه نمازهای صبحم قضا شده باشد. منی که در بد ترین شرایط در ماههای گذشته نگذاشتم نماز صبحم قضا شود این مدت در صفر ماندنم باعث شد خیلی چیزها ویران شود. اما باکی نیست سعی می کنم از ویرانه ها دوباره بلند شوم و بسازم.
یک چیزی خیلی برایم جالب بود تقوایی که در کیسه ام اندوخته بودم حتی در روزهای صفر درجه به دادم رسید. خدایا شکرت من خیلی وقتها حال عصبانی شدم ندارم . یعنی اصلا عصبانی شدنم نمی آید. خیلی وقتها حال دعوا کردن ندارم یعنی اصلا دعوا کردن و جرو بحث کردنم نمی آید. انگار کس دیگری شده باشم. خیلی راحت تر می بخشم. کینه و انتقام گیری برایم بی معنا شده. حتی در روزهای صفر. از آن تقوا که اندوخته بودم است یا از نشانه هایی که تو برای به راه آوردنم می فرستی؟
نمازهایم قضا شد، بنده خدایی را که باید دعا می کردم فراموش کردم و با خودم گفتم خدایا تنها تویی که از هیچ کاری غافل نیستی و از احوال همه آگاهی. ناگهان چه شیطان در کارها و افکارم نفوذ می کند. اما چه باک فردا چهل روز دیگری را آغاز می کنم. چهل روزی که اجازه نخواهم داد نمازهایم قضا شود. دو نفر را به طور خاص دعا می کنم در این چهل روز . تاسلامت باشند و عاقبت به خیر.
برنامه هایم همچنان همان قدیمی ها خواهد بود
1- برنامه ریزی برای روز بعد
2- مراقبه
3- نماز
4- حواسم باشد که برنامه هایم را انجام بدهم
5- از حرف باطل دوری کنم
6- از فکر باطل بر حذر باشم
7- روزهای پنج شنبه خیرات را فراموش نکنم
خدایا ده روز قبل باید این چله را شروع می کردم. چه زود روزها می گذرند. حدود هجده روز از چله قبل می گذرد شرمنده ام شرمنده خودم شرمنده تو و شرمنده همه کسانی که تغییرات من زندگی آنها را هم بهتر خواهد کرد. خدایا می دانم که بزرگی و بزرگوار و دوباره آغوشت را به روی من باز خواهی کرد. دوباره از فردا می آیم . اینبار با عزمی راسخ تر. خدایا کمکم کن